معما 5

در یک شب طوفانی، به یک خانه خالی پناه بردم. ناگهان صدای قدمها را شنیدم. وقتی به سمت صدا رفتم، در آینه دیدم که یک مرد غمگین به من نگاه میکند. او کیست و چه میخواهد؟
در یک شب طوفانی، به یک خانه خالی پناه بردم. ناگهان صدای قدمها را شنیدم. وقتی به سمت صدا رفتم، در آینه دیدم که یک مرد غمگین به من نگاه میکند. او کیست و چه میخواهد؟