وحشت خالص

بفرما ادامه 

این پرونده مربوط به مادر و دختری هست که پدر خانواده فوت شده بودند و مادر بچه برای این که بتونه درد خودش روپنهان کنه و پدری برای بچه اش داشته باشه دوباره ازدواج می‌کنه و همه باهم میرم داخل یه خونه که سمت یه آبشار بلند هست آن خانواده تا یک ماه زندگی خوبی داشتن ولی بعد از یک ماه ناپدری دختر کم کم علاقه اش رو به دختر از دست میده و مادر دختر رو و تمام اهمیت اون رو برای خودش میخواست چند روز بعد مادر خانواده به سفر رفت و وقتی برگشت ناپدری دختر برای مادر انواده شام پخته بود بعد خوردن مادر پرسید دخترمون کجاست و مرد با خنده گفت تو اونو الان خوردی ( پدر دختر رو گرفته و با چند ضربه چاقو به سر و بدن دخت آن را کشته و بعد اضای بدنش رو جدا کرده و با آن غذا درست کرده و بقیه ی اجساد رو به داخل آبشار پرت کرد بعد این مادر به پلیس زنگ زده و معلوم شده پدر یک بیمار روانی بوده و بعد اون مادر افسردگی شدید گرفته و از همون آبشار به پایین پریده و اسم این آبشار به اسم این مادر و دختر تعلق گرفت 

...............

پایان دردناک 😭